"الان" تقریبا کِیه؟!
پنجشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۴۷ ب.ظ
پلکهامو میذارم روی هم و خوابم میبره.
میدونم یه روزی به همین سادگی یا حتی ساده تر از
این بدون اینکه حتی فرصت کنم که تصمیم بگیرم که پلکهامو بذارم روی هم میمیرم!
...
-ببخشید ساعت چنده!؟
+بگو کجا میخوای بری!
-که تو بهم بگی کی میرسم؟!
+نه فقط میخوام بدونی به نظرم اینکه چقد مونده مهمه! تو میدونی چقد مونده؟
-حتی اگه بدونم چقد مونده هم واقعیتش اینه که نمیدونم چقد فرصت دارم!
+ یه معادله و دو مجهول
-بی جوابه؟!
+به نظرم سوال غلطه اصلا!
...
مرگ چیزی نیست جز تهی شدن از حیات و در این میان "زمان" توامان چهره ای کاملا معنادار و کاملا بی معنی به خود میگیرد.
۹۴/۰۲/۳۱
2-احمد شاملو: .... همچون مرگ
که نام کوچک زندگیست
3-می بینی خونه به دوشی مارو!!!!!!
4-من دلشوره برعکسی دارم....هیچ وقت به این فکر نکردم که چقدر مونده، به این فکر کردم بهترین کار در این زمان چیه که بعدم نگم حیفش کردم.ترم 1 معماری استاد طراحیمون اولین روز کلاس پای تخته نوشت :"طراحی باید
- از پررنگ به کم رنگ
از کل به جز
و در هر لحظه تموم شده باشه، مثل زندگی" و این موند تو گوش من...اینکه هر لحظه ممکنه آخرین لحظه باشه حتی رو جزییات زندگی روزمره آدم تاثیر می ذاره...دست کم برای من گذاشته