پلکهامو میذارم روی هم و خوابم میبره.
میدونم یه روزی به همین سادگی یا حتی ساده تر از
این بدون اینکه حتی فرصت کنم که تصمیم بگیرم که پلکهامو بذارم روی هم میمیرم!
...
-ببخشید ساعت چنده!؟
+بگو کجا میخوای بری!
-که تو بهم بگی کی میرسم؟!
+نه فقط میخوام بدونی به نظرم اینکه چقد مونده مهمه! تو میدونی چقد مونده؟
-حتی اگه بدونم چقد مونده هم واقعیتش اینه که نمیدونم چقد فرصت دارم!
+ یه معادله و دو مجهول
-بی جوابه؟!
+به نظرم سوال غلطه اصلا!
...
مرگ چیزی نیست جز تهی شدن از حیات و در این میان "زمان" توامان چهره ای کاملا معنادار و کاملا بی معنی به خود میگیرد.